تلفط (UK) | تلفط (US) | معنی | لغت |
---|---|---|---|
مجرد، لیسانس، شوالیه | Bachelor |
معنی Bachelor در زبان انگلیسی
سلام به همراهان عزیز سایت هگزپاد،
در این بخش قصد داریم یازدهمین واژه از درس اول مجموعه لغات کتاب ۵۰۴ واژه ضروری را مورد بررسی قرار دهیم.
برای مشاهدهی سایر پستهای مربوط به کتاب 504 اینجا کلیک کنید.
معنی واژهی Bachelor
همانطور که گفته شد واژهی Bachelor یازدهمین واژه از درس اول کتاب 504 واژه ضروری است. این لغت از نظر دستوری در جمله نقش اسم و یا صفت را ایفا میکند و دارای چندین معنی متفاوت است. در ادامه به بررسی معانی واژهی Bachelor در دو جایگاه اسم و صفت همراه با مثال میپردازیم.
معنی Bachelor درجایگاه اسم
معنی اول لغت Bachelor همانطور که در دیکشنری Merriam Webster آورده شده (an unmarried man) میباشد، یعنی مردی که ازدواج نکرده و مجرد است. کاربرد واژهی Bachelor را با این معنی در مثالهای زیر مشاهده کنید:
مثال اول:
* He is a carefree bachelor.
* او یک مجردِ بیخیال است.
معنی carefree: صفت carefree به معنی بیفکر و خیال، بیغم و آسودهخاطر است.
مثال دوم:
* Simon is a confirmed bachelor.
* سایمون یک مجرد قطعی است.
معنی confirmed bachelor: عبارت confirmed bachelor برای توصیف شخصی استفاده میشود که مجرد است و قصد ازدواج ندارد. به عبارتی آن شخص مجرد قطعی است.
مثال سوم:
* He remained a bachelor until he was 40.
* او تا سن 40 سالگی مجرد باقی مانده بود.
معنی دوم لغت bachelor در جایگاه اسم، شوالیه یا سلحشوری است که تحت فرمان شخص دیگری خدمت میکند. به مثال زیر دقت کنید:
مثال:
* He was a young bachelor who owned a lot of properties.
* او سلحشور جوان تحت فرمانی بود که دارایی زیادی داشت.
معنی سوم لغت bachelor به مدرک لیسانس یا همان کارشناسی اشاره دارد. برای رشتههای انسانی و هنر از عبارت Bachelor of Art) BA) و برای لیسانس رشتههای علوم ریاضی، فیزیک و شیمی و… از عبارت Bachelor of Science) BS) استفاده میشود. برای درک بهتر به مثال زیر توجه کنید:
مثال:
* Sandra received a bachelor‘s degree in economics.
* ساندرا در رشتهی اقتصاد، مدرک لیسانس دریافت کرد.
معنی Bachelor درجایگاه صفت
لغت bachelor زمانی که در جمله قبل از اسم قرار میگیرد، نقش صفت دارد. مثالهای زیر واژهی bachelor را در جایگاه صفت نشان میدهند:
مثال اول:
* I am so sorry that I let this guy plan your bachelor party.
* خیلی متأسفم که اجازه دادم این شخص مهمانی مجردی تو را برنامهریزی کند.
مثال دوم:
* She was a bachelor girl.
* او یک دختر مجرد بود.
سپاس که تا انتهای این بخش همراه ما بودید.
ضمناً واژهی (Unaccustomed)، دهمین واژه از درس یک را میتوانید در اینجا و واژهی (Qualify)، دوازدهمین واژه از درس یک را میتوانید در اینجا مشاهده کنید.
موفق باشید.