تلفط (UK) | تلفط (US) | معنی | لغت |
---|---|---|---|
زحمت کشیدن، رنج بردن خرحمالی کردن، حمالی کردن | Drudge(v) | ||
کار شاق، کار سخت، خرحمالی | Drudgery(n) | ||
آدم زحمتکش، آدم رنجبر، حمال | Drudge(n) | ||
آدم زحمتکش، آدم رنجبر، حمال | Drudger(n) | ||
زحمتکش | Drudging(adj) | ||
با رنج، با زحمت، بهسختی | Drudgingly(adv) |
سلام به دوستان عزیز سایت هگزپاد،
در این مقاله قصد داریم واژۀ drudgery، سومین لغت از واژگان هفتۀ اول، روز چهارمِ کتاب ۱۱۰۰ واژه را بررسی کنیم.
برای مشاهدۀ سایر پستهای مربوط به کتاب ۱۱۰۰ واژه اینجا کلیک کنید.
معنی drudgery
اسم drudgery یکی از مشتقات فعل drudge است. از همین فعل دو اسم drudge و drudger، صفت drudging و قید drudgingly نیز مشتق میشود. در ادامه به بررسی معنی drudgery و دیگر مشتقات فعل drudge همراه با مثال میپردازیم.
معنی drudge در نقش فعل
لغت drudge در نقش فعل در فرهنگ لغت انگلیسی Merriam Webster بدین صورت تعریف شده است:
متضاد drudge در نقش فعل | مترادف drudge در نقش فعل | ||
---|---|---|---|
Bask | Bang away | ||
Dally | Beaver | ||
Hit off | Dig | ||
Luxuriate | Endeavor | ||
Play | Fag | ||
Grub | |||
Hump | |||
Labor | |||
Moil | |||
Peg | |||
Plod | |||
Plow | |||
Plug | |||
Slave | |||
Slog | |||
Strain | |||
Strive | |||
Struggle | |||
Sweat | |||
Toil | |||
Travail | |||
Tug | |||
Work |
معنی drudgery در جایگاه اسم
اسم drudgery از فعل “drudge“ گرفته شده و در فرهنگ لغت انگلیسی Cambridge بدین صورت تعریف شده است:
[uncountable] hard boring work.
(اسم غیرقابل شمارش) کار شاق، کار سخت، خرحمالی
مثال:
* مردم میخواهند از خرحمالیهای زندگی روزمرهشان فرار کنند.
متضاد drudgery در نقش اسم | مترادف drudgery در نقش اسم | ||
---|---|---|---|
Fun | Chore | ||
Play | Donkey-work | ||
Fag | |||
Grind | |||
Hard work | |||
Labour | |||
Menial labor | |||
Skivvying | |||
Slavery | |||
Slog | |||
Sweat | |||
Sweated labor | |||
Toil |
معنی drudgery در جایگاه اسم
از فعل drudge علاوه بر drudgery، دو اسم دیگر نیز مشتق میشود که عبارتاند از: “drudge“ و “drudger“ که هر دو به یک معنا هستند. این اسامی در فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد بدین صورت تعریف شدهاند:
[countable] a person who has to do long hard boring jobs.
(اسم قابل شمارش) آدم زحمتکش، آدم رنجبر، حمال
مثال:
* خسته شده بود از بس در اداره مثل یک حمال کار کرده بود.
* احساس میکنم یک حمال به تمام معنا هستم. تمام روز را فقط شستم و روفتم.
مترادف drudge یا drudger در نقش اسم | |
---|---|
Dogsbody | |
Factotum | |
Maid or man of all work | |
Menial | |
Plodder | |
Scullion | |
Skivvy | |
Slave | |
Soiler | |
Worker |
معنی drudgery در نقش صفت
صفت drudging از فعل “drudge“ مشتق شده و در فرهنگ لغت انگلیسی Merriam Webster بدین صورت تعریف شده است:
“Causing weariness, restlessness, or lack of interest.”
زحمتکش
متضاد drudging در نقش صفت | مترادف drudging در نقش صفت | ||
---|---|---|---|
Amazing | Arid | ||
Astonishing | Boring | ||
Astounding | Colorless | ||
Awesome | Drab | ||
Eye opening | Dreary | ||
Fabulous | Dry | ||
Marvelous | Dull | ||
Sensational | Dusty | ||
Spectacular | Flat | ||
Surprising | Heavy | ||
Wonderful | Ho-hum | ||
Wondrous | Humdrum | ||
Jading | |||
Leaden | |||
Numbing | |||
Mind numbing | |||
Monochromatic | |||
Monotonous |
معنی drudgery در جایگاه قید
قید drudgingly از فعل “drudge“ گرفته شده و بهمعنای «با رنج، با زحمت، به سختی» است.
مثال:
* زن چاق بهسختی از کوه پرشیب بالا رفت.
مترادف drudgingly در نقش قید | |
---|---|
Laboriously | |
With labor and fatigue |
سپاس که تا انتهای این بخش همراه ما بودید.
ضمناً لغت دوم روز چهارم از هفتۀ اول(Implore) را میتوانید در اینجا و لغت چهارم روز چهارم از هفتۀ اول(Interminable) را در اینجا مشاهده کنید.
اگر نظر یا سوالی در ارتباط با معنی Drudgery دارید خوشحال میشویم در بخش دیدگاهها در انتهای صفحه با ما در میان بگذارید.
موفق باشید.