همراهان گرامی، چنانچه از مطالب و مقالات آموزشی سایت هگزپاد رضایت دارید، میتوانید از طریق لینک زیر با حمایتهای مالی خود ما را در جهت توسعۀ این مسیر یاری نمایید.
1) [countable, abstract] an area of activity, interest or knowledge.
2) [countable usually singular, formal or legal] a statement containing two opposite ideas that make it seem impossible or unlikely, although it is probably true.
1. (اسم قابل شمارش و در معنای مجازی) حوزه، زمینه، حیطه، ساحت، صحنه، عرصه
2. (اسم قابل شمارش که معمولاَ در حالت مفرد بهکار میرود و معنایی رسمی و حقوقی دارد) قلمرو، پادشاهی، خطه، مملکت، سرزمین
در زیر برای درک بهتر لغت realm در معانی مختلف این واژه مثالهای کامل و جامعی ارائه شده است.
مثال:
* Recently, new discoveries have been reported in the realm of medicine.
* اخیراً گزارش شده کشفیات جدیدی در حوزۀ پزشکی صورت گرفته است.
* The problems occur in behavioral, communicative, social, and physical realms.
* مشکلات در حوزههای رفتاری، ارتباطی، اجتماعی و جسمی بهوجود میآید.
* He made outstanding contributions in the realm of foreign affairs.
* او مساعدتهای چشمگیری در زمینۀ امور خارجه انجام داد.
* This is unforgivable in the realm of scientific methodology.
* در حوزۀ روششناسی علمی، این خطایی نابخشودنی است.
* He has been doing research in the realm of nuclear physics for over 20 years.
* او بالغ بر بیست سال است که در زمینۀ فیزیک هستهای به تحقیق و پژوهش مشغول است.
مترادف Realm به معنای حوزه
Field
Area
Domain
Branch
Dimension
Arena
Department
واژه realm به معنای قلمرو، پادشاهی، خطه، مملکت، سرزمین
مثال:
* His prime concern was to promote peace in the realm.
* مهمترین دغدغهاش این بود که صلح را در قلمرویش گسترش دهد.
* They fought to defend the realm.
* آنها برای دفاع از سرزمین خود جنگیدند.
* The boundary between the two realms was marked approximately.
* مرز بین این دو کشور را تقریبی مشخص کرده بودند.
* In the prehistoric period, these two realms were separate.
* در دوران ماقبل تاریخ، این دوقلمرو از یکدیگر جدا بودهاند.
* The king banished the traitor from the realm.
* فرمانروا خائن را از سرزمین تبعید کرد.
مترادف Realm به معنای قلمرو
Kingdom
State
Country
Empire
Monarchy
Land
اصطلاحات با realm:
1. beyond/outside the realm of possibility: not possible
1. نشدنی، محال، ناممکن، بعید
مثال:
It’s not beyond/outside the realm of possibilitythat he will return.
بعید بود که برنگردد.
2. within the realm of possibility: possible
2. امکانپذیر، شدنی
مثال:
A victory by the team seems within the realm of possibility.
پیروزی تیمناممکن و دور از ذهن نبود.
3. move into the realms of fantasy: fantasize
3. وارد خیالبافی شدن
مثال:
It seemed his research moved into the realms of fantasy.
ظاهراً تحقیق او وارد خیالپردازی شده بود.
سپاس که تا انتهای این بخش همراه ما بودید.
ضمناً لغت اول روز سوم از هفتۀ اول (Paradox) را میتوانید در اینجا و لغت سوم روز سوم از هفتۀ اول(Annals) را در اینجا مشاهده کنید.
اگر نظر یا سوالی در ارتباط با لغت Realm دارید خوشحال میشویم در بخش دیدگاهها در انتهای صفحه با ما در میان بگذارید.
موفق باشید.
گروه زبان انگلیسی
ما اینجا هستیم تا هر آنچه میآموزیم را با شما عزیزان به اشتراک بگذاریم.