سلام به دوستان و همراهان عزیز سایت هگزپاد.. امروز با سری جدید اصطلاحات زبان انگلیسی در سطح مبتدی در خدمت شما هستیم. اصطلاحاتی که برای سری سوم در نظر گرفتهایم، اصطلاحاتی است که در آنها اسامی اعضای بدن به کار رفته است. برای مشاهده اصطلاحات انگلیسی بیشتر اینجا کلیک کنید.
در ادامه به توضیح معنی اصطلاحات داده شده همراه با مثال میپردازیم.
1- اصطلاح Face the fact
این اصطلاح زبان انگلیسی به معنی با حقیقت روبرو شدن است. و پذیرفتن نتیجه خوب یا بد یک عمل. به مثال زیر توجه کنید:
* I am sorry John, but we have to face the fact that we are not getting on.
متاسفم جان ولی ما باید با حقیقت روبرو بشیم که نمیتونیم ادامه بدیم (موفق بشیم)
نکته: get on معانی متفاوتی دارد اما در این جمله به معنی ادامه دادن، موفق شدن و یا پیشرفت کردن است.
2- اصطلاح old hand
اصطلاح انگلیسی old hand به شخصی اطلاق میشود که در کاری متخصص، کارکشته، ماهر و باتجربه است. این اصطلاح را در مثال زیر ببینید:
* Bob is an excellent chairman. He is an old hand at controlling difficult people.
باب رئیس معرکهایه. اون متخصص اداره کردن افراد پردردسرِ (کلهشقِ) .
3- اصطلاح can not face something
این اصطلاح انگلیسی برای زمانی به کار میرود که یک کاری را دوست نداریم و نمیتوانیم آن را تحمل کنیم. کاربرد این اصطلاح را در مثال زیر ببینید:
* I’m afraid I’m not coming to the concert. You know I am not keen on classical music and I couldn’t face Three hours of it.
متاسفم نمیتونم به کنسرت بیام. میدونی که علاقهای به موسیقی کلاسیک ندارم و نمیتونم 3 ساعت تحملش کنم.
نکته: عبارت I’m afraid حالت معدبانه رد کردن یک درخواست یا مخالفت با یک شخص است.
عبارت keen on به معنای علاقهمند بودن به چیزی است.
4- اصطلاح burry one’s head in the sand
این اصطلاح زبان انگلیسی معادل اصطلاح فارسی مثل کبک سر در برف فرو بردن است. این اصطلاح به معنی نادیده گرفتن مشکلات و به روی خود نیاوردن میباشد. به مثال زیر توجه کنید:
* We’ll have to go to the bank and ask for another loan. You just can’t go on burying your head in the sand any longer.
ما مجبوریم که بریم بانک و درخواست یک وام دیگه رو بدیم. دیگه نمیتونی بیشتر از این مثل کبک سرت رو توی برف فرو ببری. (به روی خودت نیاری)
5- اصطلاح get on someone’s nerves
این اصطلاح پرکاربرد انگلیسی به معنی کسی را عصبانی کردن است. و در زبان فارسی معادل با اصطلاح روی مخ یا اعصاب کسی راه رفتن میباشد. مثال زیر را مشاهده کنید:
* stop smoking. you are getting on my nerves.
سیگار کشیدن رو تموم کن. داری میری رو اعصابم.
6- اصطلاح pain in the neck
این اصطلاح انگلیسی را حتما بارها شنیدهاید. pain in the neck به کار یا چیزی میگویند که مایهی عذاب و رنجش است. به اصطلاح میتوانیم بگوییم چیزی که موی دماغ است و یا خاری در چشم میباشد. کاربرد این اصطلاح را در مثال زیر ببینید:
* A: Do you get calls from companies trying to sell you things?
B: All the time. They are a pain in the neck.
_ تو از طرف شرکتهایی که سعی دارن محصولاتی رو بفروشن، تماس دریافت میکنی؟
_ همیشه. اونا واقعا موی دماغمن .
7- اصطلاح nosey
اصطلاح nosey به معنای فضول است و برای شخصی به کار میرود که توی هر کاری سرک میکشد.مثال زیر را مشاهده کنید:
* A: Who was that man I see you with last night?
B: Don’t be so nosey. It’s none of your business.
_ اون مردی که دیشب باهاش بودی رو دیدم کی بود؟
_ اینقدر فضول نباش. این به تو ربطی نداره.
8- اصطلاح be cheeky
اصطلاح cheeky به شخصی اطلاق میشود که گستاخ، پر رو و بی ادب است. به جملهی زیر دقت کنید:
* A: It was nice to meet your fiancee last night. She’s very nice. too nice for you.
B: Don’t be so cheeky
_ خیلی خوشحال شدم که دیشب نامزدت رو ملاقات کردم. اون خیلی زن خوبی بود. زیادی واسه تو خوبه.
_ اینقدر گستاخ نباش.
9- اصطلاح costs an arm and a leg
این اصطلاح زبان انگلیسی برای چیزی استفاده میشود که هزینهی زیادی برده است. در زبان فارسی میتوانیم اون رو معادل با خیلی آب خوردن، گرون تموم شدن و قیمت جون آدمیزاد قرار داد. کاربرد این اصطلاح جالب را در مثال زیر مشاهده کنید:
* A: I’ve just bought the latest Samsung cellphone.
B: Really? That must cost you an arm and a leg.
_ من آخرین مدل گوشی سامسونگ رو خریدم.
_ واقعا؟ این حتما باید برات خیلی آب خورده باشه.
10- اصطلاح good head for something
اصطلاح آخر امروز، have a good head for something هست. این اصطلاح برای شخصی به کار میرود که در مورد چیزی استعداد و توانایی دارد. بنابراین این اصطلاح به معنی ذهن خوبی داشتن برای چیزی است. کاربرد این اصطلاح را در جمله زیر مشاهده کنید:
* Ask Marry to help you. She has a good head for figures.
از مری درخواست کن که بهت کمک کنه. اون ذهن خوبی برای حساب و کتاب کردن داره.
دوستان عزیز، امیدوارم از این بخش از اصطلاحات استفاده لازم را برده باشید. همراه ما باشید.