0

سبد خرید

0
جمع کل: ۰ تومان
هیچ محصولی در سبدخرید نیست.
مواردی که در سبد خود قرار داده اید در این قسمت می توانید تسویه نمایید.
جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.

معنی Frigid– درس 2 – لغت چهارم | کتاب ۵۰۴

معنی Frigid | کتاب 504 واژه ضروری
تلفط (UK)تلفط (US)معنیلغت
منجمد، بسیار سرد، بی احساس، دارای تمایل جنسی کمFrigid

 

معنی Frigid  چهارمین لغت از درس دوم را می‌توانید به صورت کامل در ادامه‌ی مطلب مطالعه نمایید.

سلام به همراهان عزیز سایت هگزپاد،

در این بخش قصد داریم چهارمین واژه از درس دوم مجموعه لغات کتاب ۵۰۴ واژه ضروری یعنی معنی Frigid را مورد بررسی قرار دهیم.

برای مشاهده‌ی سایر پست‌های مربوط به کتاب ۵۰۴ اینجا کلیک کنید.

 


معنی Frigid

همان‌طور که گفته شد واژه‌ی Frigid چهارمین لغت از درس دوم کتاب 504 واژه ضروری است. این لغت از نظر دستوری در جمله نقش صفت، اسم و قید را ایفا می‌کند و دارای چندین معنی متفاوت است. در ادامه به بررسی معنی Frigid در 3 جایگاه اسم، صفت و قید همراه با مثال می‌پردازیم.

 

معنی Frigid در جایگاه صفت

 معنی Frigid در دیکشنری Merriam Webster به صورت زیر آورده شده است:

1. a) Intensely cold
    b) Lacking warmth or ardor
1. الف) بسیار سرد
     ب) عاری از شوق، بی‌تفاوت
2. Lacking imaginative qualities
2. الف) بی‌روح و بی‌احساس
3. Abnormally averse to sexual intercourse (used especially of women)

3. دارای تمایل جنسی اندک (بیشتر درمورد زنان به کار می‌رود)

 

معنی Frigid | کتاب 504 واژه ضروری
معنی Frigid | کتاب 504 واژه ضروری

 

در مثال‌های زیر معنی Frigid را در جایگاه صفت مشاهده می‌کنید.

 

مثال اول:

* Few plants can grow in such a frigid environment.

* گیاهانِ کمی می‌توانند در چنین محیطِ سردی رشد کنند.

معنی Frigid | کتاب 504 واژه ضروری
معنی Frigid | کتاب 504 واژه ضروری

 

مثال دوم:

* The guard looked at us with a frigid stare.

* نگهبان با نگاهی بی‌تفاوت به ما نگریست.

 

مثال سوم:

* He characterizes his neighbor as a frigid figure at the center of his poems.

* او همسایه‌‌ی خود را به عنوان فردی بی‌روح در مرکز اشعارش ترسیم کرد.

 

مثال چهارم:

* I was depressed, withdrawn and sexually frigid.

* افسرده، گوشه‌گیر و از نظر جنسی بی‌میل بودم.

معنی Frigid | کتاب 504 واژه ضروری
معنی Frigid | کتاب 504 واژه ضروری

 

معنی Frigid در جایگاه اسم

واژه‌ Frigid در جایگاه اسم به دو شکل Frigidness و Frigidity استفاده می‌شود که در این صورت به معنی سردی، انجماد و سردمزاجی جنسی است. در مثال‌های زیر می‌توانید کاربرد این دو واژه را در جایگاه اسم ببینید:

 

مثال اول:

* The frigidity of her manner melted away at once.

* سردیِ رفتارش به یکباره ازبین رفت.

 

مثال دوم:

* Frigidity and horror have shocked that crying baby.

* سرما و وحشت آن کودک گریان را شوکه کرد.

 

مثال سوم:

* Frigidity is also known as inhibited sexual desire.

* سرد مزاجی به عنوان میل جنسی مهار شده نیز شناخته می‌شود.

 

معنی Frigid در جایگاه قید

واژه‌ Frigid در جایگاه قید به شکل Frigidly استفاده می‌شود که در این صورت به معنی از روی بی عاطفگی و به‌سردی است.

در مثال‌های زیر کاربرد کلمه Frigid را در جایگاه قید مشاهده می‌کنید:

 

مثال اول:

* His days were filled with swimming in frigidly cold high mountain lakes.

* روزهایش با شنا کردن در دریاچه‌های بسیار سرد کوه‌های بلند پر شده بود.

 

مثال دوم:

* Sarah shook his hand frigidly.

* سارا از روی بی‌عاطفگی (با او) دست داد.

 


سپاس که تا انتهای این بخش همراه ما بودید و امیدواریم که با توجه به توضیحات بالا درک کاملی از معنی Frigid پیدا کرده باشید.

اگر نظر، پیشنهاد یا سوالی در ارتباط با این پست یعنی معنی frigid دارید با ما در بخش نظرات در میان بگذارید.

ضمناً واژه‌ی (Dismal)، سومین واژه از درس دو را می‌توانید در اینجا و واژه‌ی (Inhabit)، پنجمین واژه از درس دو را می‌توانید در اینجا مشاهده کنید.

موفق باشید.

اشتراک در
اطلاع از
guest
لطفا نام و نام خانوادگی خود را در کادر وارد نمایید.
لطفا ایمیل خود را وارد نمایید.

1 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی ترین بیشترین لایک
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام دیدگاه‌ها
Sepid
Sepid
کاربر مهمان

❤❤❤❤❤❤❤

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ارسال به ایمیل
https://hexpod.ir/?p=3111