تلفط (UK) | تلفط (US) | معنی | لغت |
---|---|---|---|
سختی، مشقّت | Hardship |
معنی Hardship در زبان انگلیسی
سلام به همراهان عزیز سایت هگزپاد،
در این بخش با معنی hardship، هفتمین واژه از کتاب 504 واژه ضروری در زبان انگلیسی، همراه شما هستیم.
برای مشاهده سایر لغات مربوط به کتاب 504 اینجا کلیک کنید.
معنی Hardship
این واژه نقش دستوری اسمی دارد و از صفت hard (به معنی سخت و دشوار) ساخته شده است. لغت hardship به معنای سختی و چیزی که به وجود آورندهی درد و رنج است، میباشد.
واژهی hardship در دیکشنری Collins به صورت زیر تعریف شده است:
“A situation in which your life is difficult or unpleasant.”
شرایطی که زندگی را دشوار و ناخوشایند میکند.
برای درک بهتر معنی hardship به مثالهای زیر توجه نمایید:
مثال اول:
* They’ve undergone terrible hardships.
* آنها سختیهای وحشتناکی را تحمل کردهاند.
معنی undergone: کلمهی undergone شکل سوم فعل undergo است که به معنای دیدن، متحمل شدن و دستخوش چیزی بودن میباشد.
مثال دوم:
* They faced bravely the many hardships of frontier life.
* آنها با شجاعت با سختیهای زیاد زندگی در مرز مواجه شدند.
معنی frontier: واژهی frontier به معنی مرز بین دو کشور است.
معنی bravely: این لغت به معنی شجاعانه و دلیرانه است.
مثال سوم:
* The drought is one more hardship in this already ravaged area.
* قحطی، سختیِ دیگری در این منطقهی ویرانشده است.
معنی drought: لغت draught به معنای قحطی و خشکسالی است.
معنی ravaged: واژهی ravaged به معنای منطقهی ویرانشده است.
مثال چهارم:
* They have suffered years of financial hardship.
* آنها سالیان سال از مشکلات مالی رنج بردند.
نکته: برای مشکلات مالی میتوان از عبارت financial hardship استفاده کرد.
معنی suffer: لغت suffer هممعنی با واژهی undergo است و به معنای متحمل شدن، رنج کشیدن و تحمل کردن میباشد.
مثال پنجم:
* He had traveled vast distances enduring many hardships.
* او مسافتهای بسیار زیادی را با تحمل سختیهای فراوان طی کرده است.
معنی vast: لغت vast به معنای وسیع، پهناور و عظیم است.
معنی endure: واژهی endure نیز هممعنای واژهی undergo و suffer است که معنی آنها تحمل کردن و متحمل شدن میباشد.
مثال ششم:
* The 1930s was a time of economic hardship in much of the United Kingdom.
* دههی 1930، دورهی مشکلات اقتصادی در سرتاسر انگلستان بود.
معنی economic: لغت economic به معنای اقتصادی است.
نکته: برای مشکلات اقتصادی میتوان از عبارت economic hardship استفاده کرد.
مثال هفتم:
* It was no hardship to walk home on such a lovely evening.
* پیاده رفتن به خانه در آن بعدازظهر دوست داشتنی کار سختی نبود.
سپاس که تا انتهای این بخش همراه ما بودید.
ضمناً واژهی (Vacant)، ششمین واژه از درس یک را میتوانید در اینجا و واژهی (Gallant)، هشتمین واژه از درس یک را میتوانید در اینجا مشاهده کنید.
موفق باشید.